پرويز ياحقی سال ۱۳۱۵ خورشيدی در تهران متولد شد
یازدهم و دوازدهم بهمن ماه جاری برابر با پنجمین و دهمین سالروز مرگ دو تن از ویولن نوازان نام آور ایرانی است که کمابیش از شیوه واحدی در نواختن پیروی می کردند: پرویز یاحقی و اسدالله ملک.
ملک با آن که پنج سال دیرتر از یاحقی به دنیا آمده بود، پنج سال زودتر از او از جهان رفت. تاثیرپذیریاش از او آشکارتر از آن است که نیازی به شاهد مثال داشته باشد.
ویولن در آغاز که به ایران آمد، به دست کمانچهکش ها افتاد که همان شیوه کمانچهکشی را روی آن پیاده میکردند. شاید اشاره ناصرالدین شاه در سفر نامهاش به کمانچه فرنگی خیلی هم بی مورد نباشد!
حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه، ویولن را نیز تعلیم می داد. بیشتر ویولن نوازان برجسته بعدی در آغاز شاگرد او بوده اند. از جمله حسین یاحقی (دایی پرویز) و ابوالحسن صبا.
پرویز یاحقی
"سبکی را که من امروز دارم، هیچ شباهتی به کار هیچ یک از استادان من ندارد. سبکی است که به آن سبک پرویز یاحقی می گویند. خوب و بدش را البته مردم باید قضاوت کنند"
حسین یاحقی کمابیش تا آخر عمر به شیوه استاد نخست خود وفادار ماند ولی صبا با بهره گیری از آموزههای وزیری و با ابتکارات بسیار زبان تازهای برای ویولن ایرانی پدید آورد. این دو، سال ها، دو شیوه ویولن نوازی قدیم و جدید را نمایندگی می کردند و شاگردان بسیاری را می پروراندند.
پرویز یاحقی که ویولن نوازی را در آغاز نزد دایی خود فرا گرفته بود، به توصیه او به کلاس صبا نیز راه یافت و در نتیجه با هر دو شیوه نواختن ویولن آشنا شد، و با تلفیق آن دو و تزریق شیرین نوازیهای مبتکرانه به آن٬ شیوه سومی را به وجود آورد که حس و حالی تازه به موسیقی سنتی می بخشید. از همین روی به زودی فراگیر شد و هواخواهان بسیار به ویژه در میان جوانان پیدا کرد.
ویولن پرویز یاحقی را با هیچ ویولن دیگری نمی توان به اشتباه گرفت. همیشه مهر ویژه خود را بر پیشانی دارد. خود او گفته است:
"سبکی را که من امروز دارم، هیچ شباهتی به کار هیچ یک از استادان من ندارد. سبکی است که به آن سبک پرویز یاحقی می گویند. خوب و بدش را البته مردم باید قضاوت کنند..."
آهنگسازی با سن و سال کم
پرویز یاحقی در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در تهران و در خانواده ای اهل هنر و فرهنگ زاده شد. از آن جا که پدرش همیشه به ماموریت های دور از مرکز میرفت، دوره خردسالی و نوجوانی را در خانه دایی خود حسین یاحقی به سرآورد. گوش سپردن مستمر به نواختههای دایی و گاه دوستان موسیقیدان او استعداد پر توان پرویز را شکوفا کرد و دل و جانش را به سوی موسیقی برد.
"پرویز در چهارده سالگی برای نخستین بار وارداستودیوی رادیو تهران شد و در حالی که هنوز قدش به میکروفن نمی رسید، شیرین نوازیهای خود را آغاز کرد"
از هفت سالگی به یادگیری ردیف موسیقی ایران پرداخت. یازده ساله که شد، به نوازندهای توانا تبدیل شده بود. بهره گیری از کلاس ابولحسن صبا نیز در پیدائی ابتکارات آینده او موثر افتاد.
پرویز در چهارده سالگی برای نخستین بار وارد استودیوی رادیو تهران شد و در حالی که هنوز قدش به میکروفن نمی رسید، شیرین نوازیهای خود را آغاز کرد.
استعداد پرویز تنها در نواختن نبود، در ساختن نیز بود. با سن و سال کم، ترانه های پر و پیمان می ساخت. نخستین ترانه او را در پیوند با شعری از نواب صفا ، غلامحسین بنان خوانده است: "ای امید دل من کجائی؟"
پخش این ترانه از برنامه گلهای رنگارنگ رادیو، در سال ۱۳۳۶، پرورده شدن آهنگسازی پر مایه را بشارت می داد.
ترانه های پرویز یاحقی را، از بنان که بگذریم، خوانندگان برجسته دیگر نیز خوانده اند. مرضیه، دلکش، مهستی، هایده و حمیرا از مفسران ترانه های او بوده اند. آهنگهای پرویز همیشه با متنهای ترانه سرایان نام آور پیوند می خورد:
رهی معیری، اسماعیل نواب صفا، معینی کرمانشاهی، تورج نگهبان و بیژن ترقی که این آخری، بیشترین همکاری را با او داشته است.
پرویز یاحقی پس از انقلاب حال و روزی بهتر از همتایان خود نیافت. سال های سال خانه نشین و بینغمه ماند. یکی دو سالی قبل از مرگ، صحبت از بازسازی ترانههای قدیمی او به میان آمد که قرار بود در دیسکی با عنوان "کیمیا" منتشر شود. ولی بعد دنبال این حرف گرفته نشد. شاید هم کیمیا منتشر شده و ما بی خبریم.
حادثه دیگری، یاحقی را سرخورده تر کرد. در یک تصادف خیابانی دست چپ او شکست و دیگر به سلامت کامل بازنگشت. دیگر نمیتوانست حتی برای دل خود بنوازد. چه بسا این غم بزرگ، به مرگ او شتاب بخشیده باشد.
پرویز یاحقی سرانجام روز دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۸۵ در خانه خود به سکته قلبی درگذشت.
ویژگی ها
شاگردان صبا. از سمت چپ: همايون خرم، پرويز ياحقی، حبيب الله بديعی، علی تجويدی و مهدی خالدی
گفتیم که در نواختهها و ساختههای پرویز یاحقی، ویژگیهائی به گوش می خورد که آنها را از کارهای دیگران متمایز می سازد.
در نواختن به یاری کوک های غیر متداول، بهره گیری بیشتر از سیم های بم و رویاروئی مستمر میان زیرها و بم ها و استفاده از لرزهها و مالشها، گلیساندوها، شتاب بخشیدن به آرشه کشیهای پر شور و حال، جاذبهای برای نغمههای خود فراهم میآورد.
دیگران نیز البته پیش و پس از پرویز یاحقی از این تمهیدات استفاده کرده اند، ولی به گرد پای او هم نرسیدهاند. او با هوشمندی مرز میان شیرین نوازی و بیگانه نوازی را دریافته بود. تا آن جا از تمهیدات استفاده میکرد که نواختههایش ایرانی باقی بماند و در عین حال شور و حالی متفاوت پیدا کند. پرویز یاحقی توانائی ویژهای در ساخت و نواخت چهار مضراب داشت. چهار مضرابهای او در دشتی و سه گاه در ذهن و یاد همه علاقمندان به موسیقی سنتی باقی مانده است.
یاحقی در کار آفریدن ترانه نیز روش ویژهای داشت. مقدمه هر ترانه، هویت آفریننده اش را بر ملا میکرد و این مقدمه های ارکسترال، بلندتر از معمول زمان او بود. که علاوه بر آن که زمینه را برای کار خواننده آماده میکرد، فرصتی نیز برای سازآرائی به آهنگساز می داد. سازآرائیهای حساب شدهای که جاذبه اصلی آفریدههای یاحقی را میسازد. ریتم این ترانه ها معمولا از ریتم خود ترانه تندتر بود و شنونده را از آغاز جذب خود میکرد.
در آن سال ها، در جریان نوآوری، بیشتر ترانه سرایان، به تصویرسازیهای توصیفی پرداخته بودند و همه آنها، موسیقی یاحقی را سازگار با تصویرهای خود مییافتند و مشتاق همکاری با او میشدند. بسیاری از ترانه های تصویری آن زمان مثل بیداد زمان، طاووس، سرو و بید و افسانه محبت، دستاورد ماندگار این همکاری است.
از میان خوانندگان ترانه های یاحقی که پیش از این از آنها یاد کردیم، شاید مرضیه رکورد آورده باشد؛ هم در خواندن بهترین ها و هم بهتر خواندن همه آن ها.
تورج نگهبان، از دوستان ترانه سرای پرویز یاحقی درباره کار آهنگسازی او گفته است: «پرویز کوچه پس کوچه های آهنگسازی را خوب یاد گرفته و راحت آهنگ را تعقیب میکند. آهنگ هم او را مثل سایه به دنبال خودش میکشد.»
ملک و منوهین
و اما اسدالله ملک که او نیز در ویولن نوازی شیوهای کما بیش مانند پرویز یاحقی داشت، در سال ۱۳۲۰ در تهران زاده شد.
او نیز الفبای نواختن را از دایی خود فراگرفته بود و بعد به وساطت برادر خود، حسین ملک، نوازنده معروف سنتور، به کلاس درس صبا راه پیدا کرد و بعد در هنرستان موسیقی ملی به فراگیریهای خود ادامه داد. هیجده ساله که شد به استخدام رادیو درآمد و کار حرفهای خود را با محمودی خوانساری و اکبر گلپایگانی آغاز کرد. همکاری با استادانی چون احمد عبادی، جلیل شهناز، حسین تهرانی، فرهنگ شریف و رضا ورزنده، پای او را به برنامه "گل ها" نیز گشود و در چهار چوب برنامه گل ها علاوه بر نواختن، به ساختن ترانه و قطعات ضربی نیز مشغول شد.
ملک نیز چون یاحقی در ساختن چهار مضراب های پر شور توانا بود. چهار مضراب دشتی او با عنوان "گریه لیلی"، شهرت بسیار پیدا کرد. چهار مضراب اصفهان او نیز هواخواهان بسیار دارد.
این چهار مضراب ها نیز با دو ویژگی متمایز می شود. اولا ملک آنها را در کوکهای کمیاب و غیر معمول تنظیم کرده، ثانیا در اجرا به استمرار حتی بیش از یاحقی از لرزه و مالش روی سیمها بهره گرفته است.
"ملک نیز چون یاحقی در ساختن چهار مضراب های پر شور توانا بود. چهار مضراب دشتی او با عنوان "گریه لیلی"، شهرت بسیار پیدا کرد. چهار مضراب اصفهان او نیز هواخواهان بسیار دارد"
البته چهار مضرابها را باید در اجرای خود ملک شنید. در اجرای دیگران، چیز دیگری از کار در می آید. در واقع مهارت های چابکدستانه ملک در اجراهای او نقش اول را بازی می کرد.
همین مهارت ها و چابکدستی ها بود که در سال ۱۳۴۰ و در جریان برگزاری کنگره بین المللی موسیقی در تهران، توجه "یهودی منوهین" ویولن نواز برجسته انگلیسی را جلب کرد. منوهین که در آن سال ها پروژه "شرق در برابر غرب" را پیش می برد، شگفتزده از مهارتهای ملک، راه او را برای رفتن به جشنوارههای بین المللی هموار کرد. او توانست در جشنواره های ونیز و ویندسور در لندن هنر نمائی کند. در جشنواره دوم حتی همراه با منوهین قطعهای را اجرا کرد.
ملک در یازدهم بهمن ماه سال ۱۳۸۰، در تهران درگذشت.
از اسدالله ملک جدا از تکنوازیها و چهار مضرابها٬ ترانههائی نیز به جای مانده که معروفترینشان اینهاست: "مرغ شباهنگ"٬ "حکایت دل" و "غروب کوهستان".